” انصاف در قضاوت قیام سراسریِ مردم معترض ایران” – بهروز قاسمی(نارمکی)


برخی از هم میهنانِ فعال سیاسی چه در مصاحبه با رسانه های خارج کشوری و چه در مقالات مندرج در سایت ها ایراداتی به قیام سراسریِ اخیر مردم معترض می گیرند، شاملِ اینکه: این قیام هدف ندارد، رهبر ندارد، همگانی نیست، شعارهایش مغشوش و نازل است و از یک مرکزیت، جهت سازماندهی برخوردار نیست.

برای داشتن هدف و تعیین رهبری کردن، همگانی بودن و شعار فاخر داشتن و بهره مند شدن از یک مرکزیت سازمان دهنده، حداقل هایی باید وجود داشته باشد که نیروی امنیتیِ استبداد در تمام ٣٨ سال گذشته مراقب بوده است که این موارد به مردم ناراضی پیوست نشود.

می گویند مردم باید راه مسالمت آمیز اعتراض را پیشه کنند. برخی به هسته اصلیِ حکومت(رهبری) نصیحت می کنند که شرایط اعتراض مسالمت آمیز را باز بگذارد… اینان مثال کسانی هستند که در بازار مسگران به دنبال طلا می گردند… بُروز و ادامه خشونت یا عدم خشونت در هر اعتراض مردمی به کنش حکومت و دستگاهی مربوط است که دارنده انحصاریِ ابزار خشونت است، زیرا رفتار مردم واکنشی است به کنش حکومتی.

شما به جرم در جیب داشتنِ شعارهایی فاخر! که در اعتراض اجتماعی یا سیاسی بخواهید آنها را قرائت کنید، فی المجلس در صورت کشف آن مکتوبات موهن! در جیبتان بین ٢ تا ١۵ سال حبس دریافت خواهید کرد، تازه در بازجویی در مکانی مانند بند الفِ سپاه باید توضیح دهید که در کدامین جلسه تبانی و به اتفاق چه کسانی دیگر، جهت توطئه یا فتنه! این شعارها را طراحی کرده بوده اید؟! که در نتیجه تخلیه اطلاعاتی! در آن بازجویی ها، نوسان آن ٢ تا ١۵ سال حبس می تواند تعیین شود.

رهبر را هیچ ملتی که در انقیاد ظلم بوده است در اتاق فکر بر اساس رسیدگی به سوابق کاری! یا پیشینه علمی! انتخاب نکرده است که امروز ملت معترض ایران در مواجه با استبداد چنین کند. بگذریم که عصر رهبری گذشته است ولی اگر مردم جامعه ای توسعه نایافته به اجبار طیِ سنواتِ توسعه نایافتگی باید همچنان گزینش رهبر کنند، در این صورت نیز آن رهبر خود باید ببوید! نه آنکه ملت بگوید یا که بجوید!

زندگیِ دور از اضطراب و تشنج داشتن و آرزویِ دیدن آرامش در بطن زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، حداقلِ “هدف” ملی برای هر ملتی است. پس پاسخ موضوع هدف داشتن! این است که: “گر دانی و پُرسی سؤالت خطاست.

در مورد “عدم همگانی” بودن اعتراضات چگونه باید ثابت کرد که اکثریت مردم در اکثریت اصناف و اقشار اجتماعی خواهان تعویض اکثریت مسئولین کنونی هستند. اگر مبنا کمیت آمار باشد، کدام همه پُرسی انجام شده است که در آن مخالفینِ وضع موجود شکست خورده باشند که بر عکس آن اثبات شده باشد؟!

روشنفکران و فرهیخته گان جامعه در اعتراضاتِ به طبع غیر قانونی نمی توانند شرکت کنند، چراکه همین حالا به آنان مظنون هستند که این بساط اعتراض را آنان با سیاه نمایی! و کِشدادن! موضوع اختلاس ها… باعث شده اند و آنان عامل تحریک اقشار فقیر و آسیب پذیر! بوده اند، در نتیجه چگونه اساتید یا فعالان سیاسی در این نوع تظاهرات ها شرکت داشته باشند؟!

با ارائه توضیحات فوق بعید به نظر می آید که منتظر مشاهده اتاق فکر یا ستاد فرماندهی! یا شورای سرپرستی! برای سازماندهی کردن یک اعتراض شیک و مورد پسند رهبری! نظام باشیم. همه این ٣٨ سال دستگاه امنیتی نانِ نظام را خورده است که اساسا” چنین سازمان دهندگانی یا چنین اتاقی موجودیت نیابد، پس چطور برخی متوقع چنین ظهوری هستند؟!

امید همه ما به طی شدن مسیر اعتراض با عدم خشونت است، گرچه باید پرسید اعتراض باید بدون خشونت باشد یا رسیدگی به اعتراض؟! قاضی در این بین کیست؟ آیا همان دستگاه قضا که به آن اعتراض می شود؟ یا نهادی که آن دستگاه را منصوب کرده؟

انتساب معترض به اسرائیل، انگلیس و آمریکا به مجاهدین خلق و سلطنت طلب بدون هیچ مدرکی در آغاز هر اعتراض آیا خود یک خشونت مقدماتی جهت توجیه خشونت عملیاتی نیست؟ بگذریم که اساسا” ما جرمی به نام مجاهد یا سلطنت طلب در قانون نداریم و آنچه جرم محسوب می شود مجاهد بودن یا سلطنت طلب بودن نیست، بلکه نقض قانون است، همانی که اساس شاکله کشور را توسط متولیِ! کشور از هم گسیخته است.

شما چنانچه در داخل ایران سعی به شکل دادن اعتراضی جمعی داشته باشی، هرچند مسالمت آمیز و قانونی، مصداق بارز یک مخالف نظام یا معاند ، توطئه گر یا فتنه گر هستی و چنانچه جهت حفظ جان خود در صورت اعتراض به خارج از کشور مهاجرت کنی به دلیل همان مهاجرت، بدتر از دشمنان نظام لعن می شوی، گرچه مانند لاریجانی ها می توان با دشمنان نظام مذاکرات داشت یا مانند وزیر امور خارجه قدم زد، یا مانند رهبری با واسطه کشور بغلی نامه پراکنی کرد ولی معترض مهاجر، یا عامل فتنه است یا ایادیِ آن…

اکثریت مردم معترض بویژه جوانان در همین نظام تعلیم و تربیت رفتار شده اند و در واقع با خود نظام بزرگ شده اند، آنان منظور و خواست خود را با رساترین حالتی که آمرین نظام بفهمند بیان کرده و می کنند و حکومت ایران نیازی به ترجمان خواست مردم ندارد، چراکه خود می داند چه چیز را از مردم خود دریغ کرده و یا در چه امری بر مردم زیاده گویی کرده.

آنچه می ماند محاسبه رفتار بعدی یکدیگر است، یعنی محاسبه بضاعت خود در ادامه مطالبه خود از طرف مردم و محاسبه واکنش مردم به حسب کنش حکومت که همانا تعیین کننده موقعیت آتی دوطرف باشد. اما بدون شک مردم خسته و در بند نشسته ولی بپا خواسته به جز نکبت و حلقه های زنجیر، چیزی برای از دست دادن ندارند.

بهروز قاسمی(نارمکی)

دی ماه ۱۳۹۶

 

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است