اعتراض‌ها در ایران به کجا می‌رسد؟ ابوالفضل مظلوم‌زاده, روزنامه‌نگار و پژوهشگر جنبش‌های اجتماعی


اعتراضات سیاسی و اجتماعی و در چند سال گذشته بی‌وقفه در اشکال صنفی و سیاسی جریان داشته است

با شروع موج جدید اعتراض‌های فراگیر در ایران، به دنبال سیاست آزاد‌سازی قیمت‌ها، حذف ارز ترجیحی و گسترش بحران‌های اقتصادی ـ معیشتی، پرسش از تأثیر سرکوب بر سلسله تجمع‌های اعتراضی به یکی از بحث برانگیزترین مسائل تبدیل شده است. آیا سرکوب گسترده باعث توقف جنبش‌ها در ایران و مانع از گسترش میدانی آن‌ها می‌شود؟ آینده پیش‌روی جامعه اعتراضی ایران در شرایط تحمیل هزینه‌های مکرّر بر معترضان و افزایش اعتراض‌ها چگونه است؟

در این مطلب پس از اشاره کوتاهی به ویژگی‌های خاص چرخه جدید، به نحوه برآمدن آن‌ها و تأثیرگذاری‌شان بر جنبش‌های اعتراضی خواهیم پرداخت. سپس با رویکردی ترکیبی این سؤال را بررسی می‌کنیم که سرکوب گسترده چه تأثیری بر جنبش‌های اعتراضی در ایران داشته است؟ پاسخ‌ها نشان می‌دهند نه تنها هیچ اثر بازدارنده‌ای پیدا نشده که برعکس، با افزایش اعتراض‌ها، طیف گسترده‌ای از راه‌های میانبر و مقابله‌ای نیز سر بر آورده‌اند. این نوشته تأکید می‌کند که ویژگی‌های متحول‌شده اعتراض‌ها از سال ۱۳۹۶ نتیجه اثرگذاری مستقیم اعمال سرکوب فراگیر است.
نیمه دوم دهه نود شمسی در ایران، صحنه دگرگونی در عرصه سیاست‌های خیابانی است. با توجه به تجربه‌ و شواهد وقوع اعتراض در طول تاریخ جمهوری اسلامی می‌توان به یک تقسیم‌بندی کلّی درباره علّل و نحوه بسیج سیاسی اشاره کرد:

الف) اعتراض‌ها از آغاز انقلاب بهمن‌ماه ۵۷ تا پایان دهه ۹۰ غالباً با تکیه بر مطالبه‌ها و منابع «سیاسی» رخ می‌دادند. ویژگی‌های خاص این رویدادهای اعتراضی چنین‌اند: تمرکزگرا، مرکزگرا، مطالبه‌محور، دهه محوری موج‌ها و پیک‌های اعتراض، وجود شکلی از سازمان‌دهی، برخورداری نسبی از نقش رهبری، تأکید بر بازسازی فرآیندها و نهادهای سیاسی، حمایت شده توسط طبقه متوسط، جامعه دانشگاهی و احزاب رسمی منتقد و پشتیبانی حداقلی از طرف مخالفان سیاسی نظام در خارج از کشور.

ب) امّا وقوع اعتراض‌ها از سال ۱۳۹۶ تا به حال نشان می‌دهند که بسیج و مشارکت خیابانی در بستر مطالبه‌ها و یا بحران‌های «اقتصادی» اتفاق افتاده‌اند که به دلیل خاصیت سرایت‌پذیری، اشکال متنوع و سطح بالای انگیزه‌های سیاسی را هم درون خود پذیرفته‌اند. به نظر می‌رسد که ویژگی‌های دوره جدید اعتراض‌ها از این قرار هستند: کثرت‌گرا، حاشیه‌گرا، کلان‌گرا، سایبر پایه، غیرنهادینه، فشرده در زمان وقوع اعتراض‌ها، انتشار سریع کنش جمعی، عدم سازمان‌دهی، فقدان نقش رهبری، تأکید بر تغییر بنیادین نظام سیاسی، حمایت حداکثری لایه‌ها و گروه‌های مختلف اجتماعی ـ سیاسی، پشتیبانی حداکثری توسط مخالفان سیاسی حکومت در خارج از کشور.

چرخه‌ها و موج‌های اعتراضی دارای فرکانس یا سیگنال‌های یکسانی نیستند و ممکن است هر بار با شکل و الگوی کاملا تغییر یافته‌ای ظهور کنند. در شکل متحول‌شده اعتراض‌ها در ایران می‌توان حجم گسترده‌ای از تعارض‌های شدید و منازعه‌آفرین را در یک فشردگی زمانی مشاهده کرد. بیش‌ترین و متنوع‌ترین گروه‌های اجتماعی، به دلیل تأثیرگذاری همه‌جانبه بحران‌ها فعال شده‌اند و درون تعاملات اعتراضی قرار گرفته‌اند که نتیجه نهایی آن، پراکندگی جغرافیایی و انتشار میدانی اعتراض‌هاست. برخلاف خصلت دهه محوری دسته‌ی اول، جزر و مدهای اعتراضی در فواصلی دو و سه ساله تکرار می‌شوند و در میانه این بازه‌های زمانی، خلاء‌های پیش‌آمده با طیف وسیعی از تجمع‌های اعتراضی توسط کشاورزان، دامداران، مادران دادخواه، انجمن خانواده‌های جانباختگان هواپیمای اوکراینی، معلمان و فرهنگیان، کارگران، رانندگان، کارمندان و بازاریان پُر می‌شوند.

اغلب اعتراض‌ها که در نتیجه عمیق‌شدن زخم‌های اقتصادی اتفاق می‌افتند، چون با حجم فزاینده‌ای از احساس محرومیت، خشم، ناامیدی و یأس ترکیب می‌شوند، اشکال متنوعی از الگوهای اعتراضی غیرمتعارف (نه رادیکال)، پراکنده و غیر سلسله مراتب را تجربه می‌کنند. در واقع، فوریت واکنش به بحران‌های اقتصادی، در زمانی که مجموعه عظیمی از مطالبه‌های سیاسی نیز وجود دارند، اشکال مرسوم و پیش‌بینی‌‌پذیر کنش اعتراضی را با توجه به شرایط محیطی تغییر می‌دهند. پس در این وضعیت، جابه‌جایی نقش‌ها و به‌حاشیه‌رفتن الگوهای گذشته اصلاً تصادفی نیست. به همین خاطر در چرخه جدید اعتراض‌ها در ایران، بیش‌ترین میدان‌های اعتراض متعلق به شهرها و استان‌های حاشیه‌ای‌تر هستند که در تحولات اعتراضی دسته اول تقریبا نقش تعیین‌کننده‌ای نداشتند. حتی نقش بازیگری استان‌ها و شهرهای حاشیه‌ای با پیشروی به سمت استان‌های مرزی که ریشه‌های قومی قابل توجهی نیز دارند، پررنگ‌تر می‌شود: مثل کردستان، کرمانشاه، لرستان، چهارمحال و بختیاری، سیستان و بلوچستان، خوزستان و آذربایجان شرقی.
سرکوب؛ نتیجه معکوس و اقبال به اعتراض دی ماه، اعتراضات

سرکوب، یک هزینه سنگین و در نتیجه، یک انگیزه منفی و بازدارنده برای اعتراض است. ولی در تحلیل روابط دینامیکی این دو، یک مدل تقابلی و همبسته نیز به دست می‌آید: اعتراض باعث سرکوب و سرکوب منجر به اعتراض می‌شود.

معمولا برای بر هم‌زدن این معادله، تأثیر سرکوب را مشروط به ایجاد رابطه متعادل بین اعمال ترس و خشم ناشی از سرکوب (سرکوب درک شده و تجربه شده) می‌دانند که نباید از شرایط «آستانه‌ای» عبور کند. هیچ توضیح واحدی درباره شرایط آستانه‌ای وجود ندارد و متناسب با مختصات محیطی و بافت سیاسی ـ اجتماعی متغیر است. امّا مهّم‌ترین عامل در شکستن طلسم تکرارشونده «اعتراض و سرکوب» پتانسیل و ظرفیت ساختاری دولت برای حل بحران‌ها پس از سرکوب است؛ در غیر این‌صورت، سرکوب، شکاف بنیادین را تقویت می‌کند.

چون رژیم‌های غیردموکراتیک ذاتا کمتر مستعد پاسخگویی به خواسته‌های شهروندان هستند و نهادها و رویه‌های آن‌ها، توانایی حل بحران‌های بسیج‌شونده را ندارند، تا جای ممکن هزینه‌های اعتراض را افزایش می‌دهند. هر چند در ابتدا، سرکوب اعتراض‌ها، انتظارات کوتاه مدت نظام سیاسی را برآورده می‌کند، ولی در نهایت سرکوب مستمر و بی‌رویه منجر به واکنش شدید و افزایش مقاومت مخالفان می‌شود. دولت‌های غیردموکراتیک تصور می‌کنند که حجم بالای سرکوب، باعث تولید حجم بالای ترس می‌شود، اما افزایش شدت سرکوب نه تنها احساس ترس، بلکه به همان اندازه «خشم» را نیز بر می‌انگیزد.

زمانی‌که سطح سرکوب درک‌شده و تجربه شده، غیر مشروع تلقی شود، تأثیر مستقیم آن را به راحتی می‌توان در اعتراض‌های خیابانی مشاهده کرد. مشارکت خیابانی معترضان در شرایط ریسک گسترده، جهش‌های قابل توجهی را در پژوهش‌های جنبش‌های اجتماعی در سال‌های اخیر ایجاد کرده که برخلاف رویکردهای ساختارگرایانه و هزینه ـ فایده‌ای است: زمانی که درک مردم از خشونت و خطر افزایش می‌یابد، کمتر در تظاهرات خیابانی شرکت می‌کنند.

پس به نظر می‌رسد مسأله‌ افزایش مشارکت خیابانی نتیجه اثرگذاری مستقیم بر الف) انگیزه‌های اجتماعی، ب) انگیزه‌های اخلاقی و ج) انگیزه‌های خیر عمومی باشد. تلفیقی از انتظارات افراد و گروه‌های اجتماعی رنج‌دیده، معیارهای بسیج خیابانی و خشونت اعمال شده و در نهایت بیگانگی با سیستم و نفوذ دائمی و خردکننده رژیم غیردموکراتیک بر شهروندان. حالا جایی که قرار بود اعمال بی‌رویه سرکوب به ایجاد ترس و فرسایش حمایت عمومی بینجامد، به بیگانگی از سیستمی ختم شده که به عنوان یک شرّ مطلق قلمداد می‌شود و سرکوب گسترده توانسته «ترجیح نظم سیاسی جایگزین» را به عنوان یک «خیر عمومی» بین شهروندان تبدیل کند.

با این پیش‌زمینه، بهتر می‌توان نتیجه معکوس سرکوب اعتراض‌ها در ایران را بررسی کرد. بنابر گزارش‌های منتشر شده، در اولین موج اعتراضی چرخه جدید در دی‌ماه ۱۳۹۶ بیش‌از ۵۰ نفر کشته و تجمع‌های اعتراضی در ۱۶۰ شهر ثبت شد. این در حالی است که برآوردها نشان می‌دهد که دست‌کم ۲۹ استان و بیش از ۲۰۰ شهر به کانون‌های اعتراضی در آبان‌ماه ۱۳۹۸ تبدیل شده بودند. بنابر گزارش واشنگتن پست ۵۰۰۰ هزار نفر از معترضان در جریان اعتراضات سراسری آبان‌ماه ۹۸ دستگیر شدند و منابع دیگر جمعیت دستگیرشدگان را ۸ هزار و ۶۰۰ نفر دانستند. خبرگزاری رویترز آمار کشته شدگان را ۱۵۰۰ نفر و سازمان عفو بین‌الملل این آمار را ۳۲۴ نفر اعلام کردند.

هر چند اطلاعات دقیقی در مورد مختصات اعتراض‌های ۹۶ و ۹۸ در دسترس نیست، اما آمارهای ذکر شده نشان می‌دهند که هر دوی این اعتراض‌ها از نظر فراوانی، گستره و اندازه در مقایسه با اعتراض‌های چند دهه پیش بی‌سابقه بود‌ه‌اند. در حالی‌که اعتراض‌ دی‌ماه ۹۶ یک جهش بی‌سابقه‌ای را در فرآیند انتشار بسیج اعتراضی به نسبت موج‌های قبلی اعتراض تجربه کرد، اعتراض‌‌های آبان‌ماه ۹۸ شاخص‌های اعتراض ۹۶ را در تمام ابعادش به بیش‌ترین حد خود رساند: شاخص جمعیت، پراکندگی و انتشار میدان‌های اعتراض در سطح شهرها، استان‌ها و کشور، کنش آنلاین، تنوع مشارکتی معترضان، شاخص ارزش‌ها، اهداف و هویت مشترک، بیگانگی با سیستم و «ترجیح نظم سیاسی جایگزین».

تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد که «نتیجه معکوس» به عنوان یکی از نتایج سرکوب به‌طور چشمگیری فرآیندهای بسیج اعتراضی را افزایش داده است. اعتراض‌ها در دی‌ماه ۹۶ در حالی به وقوع پیوست که تجربه سرکوب ذهنی و عینی در موج‌های اعتراض قبلی مثل اعتراضات کوی دانشگاه و جنبش سبز پیش روی معترضان قرار داشت؛ امّا نه تنها تأثیرگذار نبود، بلکه تحولات بنیادینی را در شکل جنبش‌های اعتراضی در ایران رقم زد.

اعتراض‌های آبان ۹۸ نیز در در یک فاصله زمانی نزدیک به یک سرکوبِ فراگیر اتفاق افتاد که می‌توانست انرژی و دلایل بسیج اعتراضی را از بین ببرد، ولی «نتیجه‌ی معکوس سرکوب»، در کنار درهم‌تنیدگی بحران‌ها و ناکارکردهای نظام سیاسی چیزی را رقم زد که باید از آن به یک رویداد دگرگون‌کننده نام برد. خاصیت رویدادهای این چنینی به معنای جهش قابل توجه در مشارکت خیابانی و یا اشکال دیگر اعتراض است که مجموعه‌ی عظیمی از کنش‌های اعتراضی شدید، بالقوه و فراگیر را در گستره جامعه‌ پخش می‌کنند. به‌همین دلیل، فاصله‌ی ۳ ساله بین آبان‌ماه ۹۸ تا اعتراض‌های اردیبهشت ۱۴۰۱ پویاترین برهه زمانی در فراوانی اعتراض‌ها در عمق گروه‌ها و لایه‌های اجتماعی بود و می‌توان انتظار داشت که در ماه‌های آینده، ضریب شکل‌گیری اعتراض‌ها، چه در قالب تشکلی، صنفی یا عمومی به شدت افزایش یابد.

به این ترتیب، هر چند در کنار افزایش بی‌سابقه اعتراض‌ها، بیش‌ترین شدت سرکوب سیاسی نیز به نمایش گذاشته شد، امّا هیچ اثر تضعیف کننده‌ای بر رشد جنبش‌های اعتراضی در ایران نداشت. جنبش‌های اعتراضی در چرخه جدید یکی پس از دیگری و در هیبتی قدرتمندتر و فراگیرتر ظاهر شدند.
سازگاری با سرکوب، تکثیر اعتراض و کشف مسیرهای تازه
معترضان در سال‌های گذشته به پرفرمنس و دیگر شیوه‌های بروز اعتراضات روی آوردند

عاملیت، در زمان سرکوب از بین نمی‌رود. جنبش‌های اعتراضی طیف وسیعی از راه‌های میانبر را در واکنش به بحران‌ها و دور زدن سرکوب اجرایی می‌کنند که هر کدام از این‌ها می‌توانند پیکر اعتراض‌ها را متحول کنند. به‌طور مثال آن دسته از جنبش‌های اعتراضی که بدون رهبری رسمی هستند، مقاومت دو چندانی در برابر سرکوب نیروهای امنیتی دارند. در این شرایط، مشارکت‌کنندگان بدون قرار گرفتن در سلسله مراتب می‌توانند در یک ساخت شبکه‌ای و انعطاف‌پذیر درباره پاسخ به بحران‌های تحمیلی، شعارها، اهداف، ارزش، دستورالعمل‌های اجرایی و مدت زمان اعتراض تصمیم‌گیری کنند و میدان‌های اعتراض را به دست بگیرند؛ بدون آن‌که حذف یا دستگیری اعضا لطمه‌ای به جنبش‌ وارد کند.

به همین اندازه، پراکندگی میدان‌ها و فراوانی کانون‌های اعتراضی برای تکثیر و پایداری جنبش نیز اهمیتی دو چندان دارند. چراکه پراکندگی اعتراض در جغرافیای شهری، فرآیند کنترل سیاسی را مختل می‌کند: درحالی‌که نیروهای امنیتی برای کنترل فضا به نقطه‌ی A گسیل می‌شوند، نقطه‌ی B نیز به کانون‌های اعتراض می‌پیوندد و با تقسیم نیروهای ضدشورش در نقطه‌های A و B نقطه‌ی C نیز ظاهر می‌شود و این «بازی تغییر میدان» ادامه می‌یابد. جابه‌جایی و تغییر مکان معترضان و شکل‌گیری کانون‌های بعدی، ساختار سرکوب را آشفته و پراکنده می‌کند. همانند چیزی که از اعتراض‌های دی‌ماه ۹۶ شروع شد که می‌توان با نام «محلّه‌محوری» اعتراض‌ها از آن یاد کرد.

اما به‌راه افتادن اعتراض‌های صنفی و نیمه سازمان‌یافته در زمانی‌که به هر دلیلی محیط بسیج عمومی مهیا نیست، بخش دیگری از تغییر تاکتیک‌ها و جابه‌جایی‌هاست. بین فاصله جزر و مدی اعتراض‌های عمومی، مجموعه‌ای از بازیگران صنفی و هویتی، اتصالات بین مطالبه‌های خود با اندام کلّی جنبش را محکم نگه می‌دارند. در چرخه جدید، این نقش بازیگری با اعتراض‌های ادامه‌دار و بلند مدّت صنفی «کارگران هفته تپه» آغاز و با اعتراض معّلمان که یکی از طلایی‌ترین و پویاترین دوران خودش را تجربه می‌کند، ترکیب شد. اعتراض «مادران دادخواه»، کشاورزان، انجمن خانواده‌های جانباختگان هواپیمای اوکراینی، بازاریان و رانندگان هم در این دسته جای می‌گیرند.

در زمینه‌های سرکوب شدید، تمایلی جدی به عضویت یا جذب در خرده جریان‌ها و گروه‌ها به وجود می‌آید؛ چون به‌هر حال نرخ سرکوب در اعتراض‌های بزرگ بسیار بیش‌تر از اعتراض‌های کوچک‌تر است. خرده‌ گروه‌ها و جریان‌ها چون با سرکوب خفیف‌تری روبه‌رو هستند، هم می‌توانند حیات جنبش‌ بزرگ‌تر را حفظ کنند و هم به سوی محیط‌های سازمان‌یافته و متشکل گام بردارند. ولی بخشی از معترضان نیز ممکن است وارد شبکه‌های فردی و یا شخصی شوند. آن‌ها دغدغه‌ها و مطالبه‌های جمعی را در پرتو کنشی فردی و مستقل پی می‌گیرند. در سال‌های اخیر، جنبش‌ احقاق حقوق زنان در ایران چنین نمودی داشته است.

در واقع جنبش‌‌های اعتراضی با تغییر ساختارها و تاکتیک‌ها تلاش می‌کنند که ظرفیت مقاومت در برابر سرکوب را بالا ببرند. بخشی از فرآیند تطبیق‌پذیری جنبش هم به کوچ از فضای آفلاین (خیابان) به محیط‌های آنلاین بر می‌گردد. گذار موقت از خیابان به رسانه‌ها علاوه بر تقویت هویت اعتراضی و تشویق به جذب نیروهای جدید، باعث می‌شود که اقدامات سرکوبگرانه را به زبان‌های مختلف بازنویسی کنند. بازنویسی و انتشار ویروسی اقدامات سرکوب‌گرایانه چارچوب‌های یا قالب‌هایی‌اند که انگیزه‌های اخلاقی، اجتماعی و عمومی را تقویت می‌کنند. معترضان این فرصت را دارند که در شرایط کنش‌گری پر هزینه در خیابان، مشعل اعتراض‌ها را در فضای رسانه‌های اجتماعی بالا نگه دارند تا انرژی جنبش تا حضور بعدی احیا شود.
افق پیش‌روی جنبش‌های اعتراضی در ایران
اعتراضات

اعتراض‌ها در ایران ادامه‌ دارد، بدون هیچ نشانه مشخصی از مهار شدن. سرکوب نه تنها مانع اعتراض‌ها نشده، بلکه چیزی جز تقویت شکاف‌های بنیادین و بحران‌ها، تکثیر جنبش و فراگیری آن‌ها نداشته است. احتمالاً نکته اساسی در این حقیقت نهفته است که معترضان خطر سرکوب را در نتیجه‌ فراوانی محرک‌های سیاسی ـ اقتصادی و روانی می‌پذیرند. و در دل پذیرش خطر سرکوب برای مشارکت خیابانی است که راه‌های مختلفی برای مقاومت و اقدام جمعی سر بر می‌آورد.

پس به‌نظر می‌رسد در کنار همه عوامل، متغیر قدرتمندی که ویژگی‌های خاص رویدادهای اعتراضی را در چرخه جدید به‌وجود آورده، چیزی جز «سرکوب» نیست؛ یعنی مجموعه معنادار و بهم پیوسته‌ای از محدودیت‌های انضباطی و اعمال تحریم‌های منفی و بازدارنده علیه افراد و گروه‌ها. سرکوب می‌تواند طیف وسیعی از اقداماتی هم‌چون دستگیری، اعدام، کشتار تا متلاشی‌کردن سازمان‌ها، تشکل‌های نوپای مدنی و نقض آزادی‌های فردی ـ جمعی چه در فضای حقیقی و چه فضای آنلاین (مثل سرکوب سایبری) را شامل شود.

امّا واقعیت این است که اعمال پی‌درپی هزینه‌های سنگین بر معترضان، نمی‌تواند ریشه‌ جنبش‌های اعتراضی را از خاک در بیاورد. آن‌ها در عمق و پهنای بحران‌ها ریشه دوانده‌اند و تا زمانی که بحران‌ها وجود دارند، معترضان نیز به دور آن‌ها حلقه خواهند زد.

نشانه‌ها حاکی از آن است که جنبش‌های اعتراضی در ایران، بیش از آن چیزی که تصور می‌شود، انعطاف‌پذیر هستند. آن‌ها به طور مداوم با اصلاح شبکه‌های بسیج و ساختار اعتراض، مقابل هرگونه عامل بازدارنده ایستاده‌اند و از وزن و توان سرکوب، علیه خودش استفاده کرده‌اند. آن‌ها به نسبت تغییرات، چهره جدیدی به خود گرفته‌اند و انتظار می‌رود این مسیر ادامه داشته باشد. مسیر سخت و دشواری که بستر زایش پرسش‌های مهّمی‌اند: جامعه اعتراضی ایران چگونه در مقابل تهدیدهای بعدی مقاومت خواهد کرد؟ انگیزه «خیر عمومی» چه خرده گروه‌ها و جریان‌های تأثیرگذاری را به صحنه می‌آورد؟ و آن‌ها چه راه‌های میانبری را برای دور زدن سرکوب پیش‌بینی می‌کنند؟
بی بی سی

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است