استیو هنکه، اقتصاددان آمریکایی: اقتصاد ایران در گرداب مرگ است


«استیو هنکه»، استاد اقتصاد کاربردی و مدیر «موسسه اقتصاد کاربردی، سلامت و مطالعات کارآفرینی» در دانشگاه «جان هاپکینزِ» شهر بالتیمور در ایالات متحده امریکا است. او عضو ارشد «موسسه مطالعاتی کاتو» در واشنگتن دی سی و مدیر «پروژه ارزهای بحران زده» این موسسه نیز است. فعالیت های پژوهشی و مشاوره هنکه منحصر به ایالات متحده نیست؛ او در حال حاضر مشاور ارشد «موسسه بین المللی پژوهش‎های پولی» دانشگاه «رنمین» در شانگهای چین، مشاور ارشد «مرکز پایداری مالی نیویورک» و سردبیر نشریه «سنترال بنکینگ»(Central Banking) در لندن هم است. یادداشت های تحلیلی استیو هنکه در نشریه «فوربس» منتشر می شوند. او عضو گروه کارشناسی سنجش ریسک کشورهای یورو و شورای «انجمن سنجش اقتصادی» (Economic Measurement) نیز است. به عنوان مشاور ارشد هم با دولت‎های کشورهای آرژانتین، استونی، لیتوانی، اندونزی، بلغارستان، بوسنی و هرزه گوین، اکوادور، آلبانی، قزاقستان، امارات متحده عربی و یوگسلاوی سابق همکاری داشته است. او یک کارشناس شناخته شده ارزی به شمار می رود که در بسیار از این کشورها به تاسیس نظام مبادله ارزهای خارجی کمک کرده است. هنکه چند کتاب تالیف کرده است، از جمله: «زیمباوه:‌ابرتورم برای رشد»(چاپ ۲۰۰۸) و «هیات مدیره های ارزی برای کشورهای در حال توسعه»(چاپ ۲۰۱۵).استیو هنکه به پرسش‎های «ایران وایر» درباره بحران ارزی اخیر ایران پاسخ داده و به بررسی پیامدهای تحریم‎ها بر پایداری ارزی ایران پرداخته است. او می گوید عوامل خارجی و سوء مدیریت داخلی، مقدمات یک بحران کامل در اقتصاد ایران را فراهم کرده اند.

با توجه به تخصص شما درباره بازارهای ارزی، رویدادهای ایران چه شباهت‎هایی به رویدادهای ونزوئلا داشته اند؟‌

وقتی به تصویر کلان دو کشور نگاه می کنید، می توانید شباهت‏هایی را در شرایط داخلی و بین المللی آن ها ببینید. هر دو کشور تحت تحریم‎های اولیه و ثانویه بین المللی قرار دارند. هر دو دارای فضای کسب و کار مشابه و اساسا دارای اقتصادهای سوسیالیستی هستند. در ایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بنیادهای مذهبی بخش های بزرگی از اقتصاد را کنترل و در واقع، اقتصاد را مدیریت می کنند. بخش خصوصی واقعی در ایران سهم بسیار کوچکی از فعالیت های اقتصادی دارد. هر دو کشور نفت صادر می کنند. در ایران شرکت ملی نفت و سایر شرکت های حکومتی فعال در این حوزه، بخش عمده درآمدهای ارزی کشور را تولید و در نتیجه، جریان ارز را کنترل می کنند. وضعیت مشابهی هم در ونزوئلا وجود دارد؛ جایی که اقتصاد کاملا وابسته به درآمدهای نفتی است و اقتصاد تولید دیگری غیر از نفت ندارد. با این حال، اقتصاد ایران در مقایسه با اقتصاد ونزوئلا در وضعیت بدتری است چرا که زمان طولانی تری مبتلا به سوء مدیریت بوده است. در ونزوئلا، سیاسیت های پوپولیستی و دخالت گسترده و بی رویه دولت در اقتصاد با به قدرت رسیدن «چاوز» در سال ۱۹۹۹ آغاز شد. این فرآیند در ایران در سال ۱۹۷۹ شروع شده است. مهم این جا است که فساد وقتی شروع می شود که دولت در اقتصاد دخالت می کند. هر دو کشور مبتلا به فساد گسترده ناشی از دخالت های بی رویه دولت در اقتصاد هستند.

آیا دو کشور در بازار ارز با چالش‌های مشابهی مواجه هستند؟ آیا ریال ایران به خاطر مداخله دولت است که ارزش خود را از دست می دهد؟

ارزش ریال ایران کاهش پیدا خواهد کرد. ریال یک واحد پولی نیمه معتبر و بسیار آسیب پذیر است که تحت تاثیر عوامل منفی داخلی و خارجی است. تحریم های ثانویه به ریال ضررهای هنگفتی را تحمیل کرده اند. این در حالی است که سوء مدیریت دولت ایران ادامه پیدا کرده است. هیچ تغییر جدی در سیاست ایران برای بهبود شرایط اقتصادی یا فضای کسب و کار روی نداده است. این عوامل داخلی و رویدادهای خارجی باعث یک بحران تمام عیار شده اند. مهم تر از همه این است که ایرانیان به ریال اطمینان ندارند. در چند ماه گذشته آن ها در حال تبدیل ریال به سایر دارایی ها و ارزها بوده اند، چون می دانند ریال ارزش خود را حفظ نخواهد کرد. آن ها دلار، طلا و کالاهای با دوام می خرند. مشابه این اتفاق در سال ۲۰۱۳ در اقتصاد ایران رخ داد. ولی الان اولین باری است که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی این اتفاق می افتد. چالش‌های دولت روحانی در کنترل بازار ارز بسیار جدی هستند؛ به ویژه وقتی به خاطر می آوریم که کسی به بانک‎های ایران هم اعتمادی ندارد. واقعیت این جا است که در بازار نه اطمینانی به بانک مرکزی هست و نه اعتماد به بانک های دیگر. کل نظام پولی و بانک‎داری ایران ورشکسته است. نتیجه این است که ریال به سقوط خود ادامه خواهد داد.

آیا تحریم ها این جا نقش عمده ای ایفا می کنند؟ آیا تهدید دونالد ترامپ، رییس جمهوری امریکا به خروج از «برجام»، باعث سقوط ارزش ریال شده است؟

همه از تبادل اقتصادی با ایران می ترسند چون احتمال دارد به خاطر تحریم‌ها مجازات شوند. تهدید به ترک برجام باعث هرج و مرج شده و ریسک فعالیت اقتصادی را افزایش داده است. این باعث شده است تا خیلی ها، حتی اروپایی ها در مورد مبادلات اقتصادی با ایران تجدیدنظر کنند. آن ها نمی خواهند گرفتار تحریم‌های آمریکا شوند. تهدید ترامپ برای خروج از برجام برای اقتصاد ایران دردسرساز شده است؛ به ویژه از این جهت که اقتصاد ایران به خاطر سوء مدیریت ها آسیب پذیرتر هم شده است.

اما بخش خصوصی ایران قرار نیست هدف این تحریم‎ها باشد، پس چرا هنوز این تهدید موثر است؟

حتی اگر بخش خصوصی در ایران نقش عمده ای داشت، این تهدیدهای خارجی، شرکای احتمالی آن را نگران می کرد. آن ها می دانند که معامله با ایران آسان نیست. تهدید به خروج از برجام باعث نگرانی مردم ایران هم شده است. برای همین است که آن ها می خواهند دارایی های ریالی خود را به چیز دیگری تبدیل کنند. تهدید ترامپ به خروج از برجام هم‏چنین بر سرمایه گذاری خارجی اثر نیز گذاشته است. ایران به سرمایه گذاری گسترده احتیاج دارد که تنها منابع بین المللی می توانند تامین کنند. نرخ استهلاک سرمایه در ایران بالا است و بیش تر از نرخ سرمایه گذاری است. در نتیجه، سرمایه در ایران بیش تر مستهلک می شود، به جای آن که انباشته شود. از این جهت، اقتصاد ایران شبیه اقتصاد شوروی در سال های آخر حیات اتحاد جماهیر است. نگاه کنید به زلزله ها و این که چه طور ساختمان های تازه ساز در آن ها خراب می شوند؛ ساختمان هایی که در یک سیستم فاسد توسط پیمان‏کاران سودجو ساخته شده اند. در اقتصاد ایران میزان سرمایه نه بهتر شده است و نه بیش تر.

اما به نظر می رسد دولت آقای روحانی می خواهد بخش خصوصی را در ایران تقویت کند.

البته که روحانی سعی کرد به بخش خصوصی پروبال بدهد، اما اصلاحات او خیلی کم و خیلی دیر هستند. او باید یک موج بزرگ ایجاد کند تا بتواند اقتصاد را اصلاح کند. این اصلاحات برای موفقیت به نیروی زیادی احتیاج دارند. ولی اصلاحات اقتصادی از نظر سیاسی خطرناک هستند چون بنیادها و سپاه با هرگونه اصلاحات معنی داری مخالفت خواهند کرد. این مخالفت ها روحانی را محتاط کرده است. او مایل است که اصلاحات عمده رخ دهند ولی این گونه اصلاحات را نمی شود فقط با تمایل داشتن پیش برد. در عمل، او کاری برای پیش بردن آن ها انجام نمی دهد. اقتصاد ایران به یک انقلاب واقعی نیاز دارد. حکومت همیشه بیش از اندازه در اقتصاد دخالت کرده است؛ چیزی که در زمان شاه هم وجود داشت. آن موقع هم بخش خصوصی ایران کوچک بود؛ گرچه از الان بزرگ تر بود. بعد از انقلاب بخش خصوصی ایران کوچک تر شد و حکومت نقش خود را در اقتصاد بیش تر کرد.

چرا می گویید شرایط فعلی اقتصادی ایران یک بحران تمام عیار است؟‌

به خاطر تورم. می توانید تخمین رسمی نرخ تورم را که دولت ایران اعلام می کند، دور بیاندازید. آن ها می گویند تورم حدود ۱۰ درصد است ولی این طور نیست. من تورم سالانه را در ایران براساس تغییرات ارزش ریال محاسبه کرده ام و الان ۵۸ درصد است. این نرخ تورم ناشی از ضعف ریال و آسیب پذیری آن است.

آینده را چه طور می بینید؟‌

اگر در سیاست های اقتصادی تغییر عمده ای رخ ندهد، اقتصاد ایران در حال احتضار خواهد بود. آن موقع باید پرسید که فرشته مرگ کی از راه خواهد رسید تا پایان را اعلام کند. اقتصاد ایران در حال فروپاشی است و این فروپاشی پس از انقلاب شروع شده است. گاهی فرآیند سرعت می گیرد و گاهی آهسته می شود. این روند پس از انتخاب روحانی به ریاست جمهوری کند شد. ولی حالا سرعتش بیش تر شده، چون در ساختار داخلی تغییری روی نداده وعوامل خارجی در حال برنامه ریزی برای تحت فشار قراردادن یک اقتصاد آسیب پذیر مبتلا به سوء مدیریت هستند. در ونزوئلا فرشته مرگ هر روزی ممکن است سر برسد. نرخ تورم سالانه در ونزوئلا به ۱۹هزار درصد رسیده و فرآیند فروپاشی اقتصادی بسیار سریع شده است. برای همین فرشته مرگ در راه است.

آیا رویدادهای اقتصاد ایران، منطقه خاورمیانه و همسایگان ایران را تحت تاثیر قرار نخواهند داد؟

اقتصاد ایران منزوی تر از آن است که فروپاشی آن اثری بر منطقه یا اقتصاد جهان بگذارد. مردم ایران بیش‎ترین آسیب را خواهند دید و بیش‎ترین رنج را متحمل خواهند شد. شاید بخش انرژی کمی نوسان داشته باشد و پیآمدهای رویدادهای ایران را در این بخش بتوان دید. هر چه باشد، ایران یک صادرکننده نفت و گاز است. ولی بحران و فروپاشی اقتصاد در ایران کسی دیگر غیر از ایرانیان را تحت تاثیر قرار نخواهد داد. اقتصاد ایران منزوی و آسیب پذیر است و وقتی به پایان برسد، کس دیگری متوجه نخواهد شد، جز خود ایرانی ها؛ مثل پایان اتحاد جماهیر شوروی.

ایران وایر، بهروز مینا

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است