شک نیست ایران در طی ۵۰ سال اخیر دستخوش بحران ها و خطرات گوناگونی بوده است و امروز بیش از پیش در معرض خطر است. همه شاهد بوده اند که جمهوری اسلامی همواره بحران آفرین بوده و کارنامه ای جز خسارت آفرینی و کشتار مردم ایران نداشته است . برای برون رفت از این اوضاع چه باید کرد؟
در این نوشته کوشش کرده ام نظرم را بیان کنم و بدیهی است بی نقص نمی تواند باشد و امید است خوانندگان آن را نقد یا تکمیل کنند.
دستگاه متناقض جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی با تدوین یک قانون اساسی پرتناقض و حاکم کردن یک سری مفاهیم دینی و اخلاقی دستگاهی پر از تضاد ساخته است که تا آن را نشناسیم نمی توانیم با آن مبارزه کنیم .مشکل جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب با همین کلمه جمهور، یعنی مردم شروع می شود که برای حفظ ظاهر و ساکت کردن مخالفان مورد استفاده قرار گرفته است. با دستکاری های بعدی در قانون اساسی آن خرده چیزی از حقوق مردم هم، اگر باقی بود، زیر سیطره ولایت فقیه از بین رفت و در عوض از ایران بعنوان ام القرأ یاد شد که با سایر قریه ها باید امت واحده اسلامی تشکیل بدهد. این دارالاسلام بناچار باید با سایر ملل که دارالحرب شناخته می شوند در جنگ و ستیز باشد. این معنای دارالاسلام است و معنای دیگری ندارد.
این سیاست که با تنش و بحران و سفارت گیری و گروگان گیری همراه بود عاقبتی جز ازدست دادن امکانات گسترده ی کشور ثروتمند ایران و به فلاکت کشیدن ملت، نداشته است . رژیم ولایت فقیه شیعه اثنی عشری که اقلیتی در جهان اسلام است و با برداشت و نگرش خاص پیروان خمینی نیز اقلیتی بسیار نازلتر را در ایران تشکیل می دهد، با پیروی از چنین سیاست های متضاد و متناقضی چه در داخل و چه خارج خود با مشکلات بسیاری روبروست و امروز ایران را در مواجهه با آمریکا و اسراییل به لبه پرتگاه برده است.
ملت ایران در غیاب امت اسلامی
رژیمی که دایم از مردم کشتار کرده است و آنان را به فلاکت و فقر کشانده و با تحبیب شیعیان علوی و حوثی و.. از مال ومنال ایرانیان بخشیده تا به امت واحده شیعه دست یابد، انتظار دارد که در مواجهه با آمریکا و اسراییل، ملت ایران به میدان بیایند. نیروهای مقاومت توسط آمریکا و اسراییل به نحوی مهار شده اند و دیگر کشورهای مسلمان نه تنها همراهی با جمهوری اسلامی ندارند اگر فرصتی بیابند از هرگونه دشمنی با ایران دریغ نمی ورزند . بدین منظور حکومت دست به یک سری مانور موقت مانند زمان جنگ ایران و عراق زده و اتاق های فکری سپاه توانسته اند با اعطای مختصر آزادی بیان به عده ای معین اجازه بدهد که به نقد اوضاع بپردازند. عده ای از حزب اللهی ها خود را فرزند امام حسین با ژن هخامنشی !؟ معرفی می کنند ولی آیا مردم دشمنی این رژیم را هویت و تاریخ ایران که از مدارس شروع شده و به غارت و انهدام بسیاری از یادگارهای تاریخی ادامه دارد فراموش می کنند؟
آیا مردم گماشتن افرادی را در پست های کلیدی با گرایش های پان ترکی و عربی و غیره در کشور را که علناً از فدرالیسم و تجزیۀ ایران سخن می رانند فراموش می کنند؟
ملت ایران می بیند که علناً از حس وطنخواهی او سوء استفاده می شود وگرنه هیچ ایرانی در حراست از استقلال ایران و تمامیت ارضی کشورش تردیدی به خود راه نمی دهد. چگونه از مردم انتظار دارید که سینه در مقابل گلولۀ دشمن سپر کنند وقتی که بخشی از سپاه آشکارا در مقابل خائنانی که بعنوان پان ترک، پرچم ترکیه را بالا می برند ساکت می ماند و همدستی می کند؟ این به چه معناست ؟ یعنی سپاه وظیفه نگهداری از تمامیت ارضی ایران را ندارد چون نام ایران را هم با خود ندارد و بدان متعهد نیست پس آیا هودار امت واحده با ترک هاست ؟ از همه بدتر خود حکومت هم با گماشتن پزشکیان، یک پان ترک شناخته شده به ریاست جمهوری، خلاف آن چه که می گوید عمل می کند. بسیاری از اصلاح طلبان همچون تقی رحمانی، حسرت حکومتی همچون اردوغان را می خورند و برایش اشک می ریزند. از همه بدتر مقام معظم رهبری مترجم کتاب های اخوان المسلمین بوده است و منافع ملی ایران را تحت منافع انقلاب اسلامی تعریف می کند.
این سیاست کجدار و مریز به کجا می انجامد؟ جز اینست که ملت ایران می شود مرغ عزا و عروسی که در هر صورت سرش بریده می شود؟
چاره چیست؟
دفاع از ایران به معنای دفاع از ج ا نیست این چیزی است که نخست باید رژیم بفهمد و از این گذشته، باید برای عده ای نادان یا غرض ورز روشن کرد که ایران ماندنی است و رژیم رفتنی است . برای دفاع از وطن باید رژیم در درجه نخست ملت ایران را به رسمیت بشناسد و از بازی یک بام و دوهوا دست بردارد. احزاب سیاسی باید آزاد شوند و بازگشت آزادانۀ ایرانیان به وطن به رسمیت شناخته شود. به رسمیت شناختن ملت بدون به رسمیت شناختن حاکمیت او، معنی ندارد.
بر خلاف آنچه مشتی نادان تصور میکنند، چاره بازگشت به گذشته نیست . سلطنت محمدرضا اگر ماندنی بود می ماند . شاه به قانون اساسی سلطنت مشروطه پایبند نبود و همین مشروعیتش را از او سلب کرد. چند روز پیش از سرنگونی خود نیز اعتراف کرد که به قانون پابند نبوده و از این پس خواهد شد! حال باقیماندۀ خاندان او بی هیچ برنامه و هدف مشخصی فقط با تکیه به بیگانه، در فکر بازگشت هستند و پرچم اسراییل را بدست گرفته اند که دشمن شماره یک ایران است .
چارۀ کار پشتیبانی از یک جریان ملی مصدقی است تا آزادی و استقلال و سربلندی ایران را بازگرداند.
مشخص است الیگارشی نوکیسه حاکم به این آسانی از میدان بدر نخواهد رفت ولی باید بداند که با توجه به کارنامه ننگین ج ا و نارضایتی عمیق مردم و شرایط جهانی و منطقه ادامه این حکومت امکان پذیر نیست و بهترین راه ، باز کردن فضای سیاسی و هموار کردن راه برای حکومت مردم است .
چهارشنبه – ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴