تا دیروز برای بمبهایی که بر سر مردم غزه فرود میآمد، توجیه میتراشیدند. امروز نوبت بمبهاییست که بر سر مردم ایران ریخته میشود و صدای کفزدن همان جماعت بلند شده است. وطنفروشی با اسم مستعار «آزادی»، «نجات»، و «رهایی» عرضه میشود. بازار شام سیاست، با فروشندگان بیشرم و خریدارانی که دشمن را منجی جا میزنند.
آنهایی که سالها از «مردم» میگفتند، حالا در هر انفجار، فرصت تازهای برای بازگشت خود میبینند. چون مسئله اساساً نه مردماند، نه آزادی. مسئله، عقدهی دیرینهی قدرت است. ذهنهایی که به جای برنامه و راهبرد، فقط رویای فرود آمدن ارتش بیگانه را میپرورانند. تفکری که معتقد است تنها راه تغییر، دخالت خارجی است، چون مردم را ناتوان، بیعرضه و ترسو میپندارد. این قضاوت توهینآمیز، پایهی همهی هیجانها برای جنگ است.
برای این جماعت، اگر هزار نفر کشته شوند، مشکلی نیست. اگر یک شهر ویران شود، مهم نیست. اصل این است که پایانش به تاج و تخت ختم شود. چشم امیدشان نه به حرکتهای اجتماعیست، نه به اعتصاب، نه به اعتراض، بلکه به اسکادرانهای اسرائیلی. نه به صندوق رأی، نه به خیابان، بلکه به پایگاه هوایی. نه به گفتوگو با ملت، بلکه به مذاکره پشت پرده با افسر اطلاعاتی یک دولت متجاوز.
از جبهه مقاومت فرانسه مثال میآورند؛ که آنها هم از متفقین کمک گرفتند. قیاس مضحک است. بله گرفتند اما مقاومت فرانسه، تکیهاش به مردم بود. ارتش اشغالگر نازی را هدف گرفت، نه دولت خودش را. مردان و زنانی بودند که سلاح بهدست گرفتند، اما وابسته نبودند؛ یار کمکی گرفتند، اما تصمیمگیرنده ماندند. آنها به جای انفجار در شهرهای خودشان، راهآهن دشمن را منفجر کردند. نگذاشتند کمک خارجی، جای مردم بنشیند.
اینجا اما مسئله فرق دارد. کسانی سنگ حمایت خارجی را به سینه میزنند که نه پایگاهی دارند، نه جرئتی، نه پیوندی با جامعه. حتی در اوج خیزشها، تماشاچی ماندند. همیشه نگاهشان به خارج بوده، و حالا که حتی توجه غرب هم سرد شده، امیدشان را به حمله بستهاند. این نه «استراتژی» است، نه «گذاربخشی». این فقط بیربطی کامل به مردم است، در لفافهای از واژههای انقلابی.
کسی که از حمله خارجی استقبال میکند، نمیتواند ادعای آزادی برای مردم داشته باشد. چون همان مردم، قربانی اول این قمار خواهند بود. در این قمار، بمب نمیپرسد که کدام ساختمان مربوط به سپاه است و کدام خانهی یک کودک. موشک بین پادگان و مدرسه تفاوت نمیگذارد. و آنکه هورا میکشد، شریک مستقیم خون است.
اگر قرار باشد «نجات» از راه بمباران بیاید، پس چه تفاوتی با نابودگرها باقی میماند؟ نجاتی که از آسمان میبارد، نه رهایی میآورد، نه دموکراسی. فقط ویرانی، فقط خاکستر، و فقط فرصت تازهای برای حاکمان جدید.
در این بازی، آنها که طرفدار دخالت خارجیاند، نه دشمن استبدادند، نه مدافع آزادی. فقط دلخور از ایناند که چرا امروز، قدرت در دستان دیگریست. اگر فردا صندلی را تصاحب کنند، همان اسلحهها را علیه مردم نشانه خواهند گرفت. نه وطندوستی دارند، نه صلحخواهی. آنچه دارند، فقط عطش قدرت است؛ با هر قیمتی، حتی به قیمت سوختن ایران.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2