بر این اساس پرسشی مهم که باید مطرح کرد این است: چرا وحدت ملی اساس سیاست امروز قرار نمی گیرد؟
این پرسش اکنون به دلیل تحولات ژرف منطقه ای و جهانی مهم تر است.
وحدت ملی همگرایی تمام ملت بر مبنای فرهنگ ایرانی صورت بندی شده در زبان پارسی است. وحدت ملی مبنای توسعه و شکوفایی است و بی تردید مخالف آن افول و انحطاط است. بدیهی است که دشمنان ایران به همین دلیل با وحدت ملی در ایران سخت مخالف اند. در این گزاره دشمنان ایران به معنای عام دشمنان از جمله اسراییل و باکو و رقبای جهانی و منطقه ای هستند. چون در امر ملی رقیب نیز دشمن است.
دشمنان منطقه ای و جهانی وحدت ملی ایرانیان را به درستی عامل قدرت آن می دانند و بر اساس واقع گرایی در روابط بین الملل به مقابله با آن برمی خیزند. در صد سال گذشته روسیه و انگلیس و در پنجاه سال گذشته اسراییل و در بیست سال گذشته ترکیه و باکو در تخریب وحدت ملی در ایران گام هایی جدی برداشته اند.
نمونههای فراوانی از تخریب وحدت ملی در ایران وجود دارد از جمله: تحقیر زبان پارسی، تحقیر متن های کهن پارسی، شایعات بی اساس درباره ی تبعیضهای قومی، برجسته کردن لباس های قومی که نسبتی با تجدد ندارد و… و همه اینها در نظامی گفتاری با کلیدواژه ی «اقوام» پیش می رود. با این حساب چرا در داخل کشور وحدت ملی اساس سیاست و برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی قرار نمی گیرد؟ بدیهی است که وقتی دشمنان بر تخریب وحدت ملی اجماعی اهریمنی کرده اند ما، ایرانیان، باید به وحدت ملی بیشتر توجه کنیم، اما چرا نمی کنیم؟
چهار دلیل برای بی توجهی به وحدت ملی وجود دارد:
۱ سیاست اشتباه: گاه تصور می شود تخریب یا نادیده گرفتن وحدت ملی روشی برای مقابله با بحران ها یا امکانی برای رشد بخش های مختلف کشور است. مثلا بومی گزینی در استخدام ها و سربازی و دانشجویان، راه حل هایی برای برخی مشکلات جزیی بوده که البته راه حل تبعاتی کهکشانی تر از خود مشکل یافت.
در برابر اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز برخی سیاستهای اشتباه به تخریب وحدت ملی میانجامد. ایران در برابر اپوزیسیون خائن تنها با وحدت ملی پیروز میشود و نه انفعال از نوع پذیرش مفاهیم خیانت بار آنها و تلاش برای همرنگی. سیاستهای اشتباه در حوزهی وحدت ملی همچون سیاستهای اشتباه در دیگر حوزهها نیست؛ اساس ایران را نابود میکند. بنابراین گام اول در تقویت وحدت ملی کنار گذاشتن سیاستهای اشتباه و خطرآفرین است. برای این کار مهم خرد ایرانی در نهادهای تصمیم گیری باید متجلی شود.
۲ نفوذ: بخشی از تخریبهای وحدت ملی از نفوذیهاست. من اطلاعاتی از نفوذیها و چگونگی عمل آنها ندارم. بر اساس حدسها هم نمیتوان درست داوری کرد. ولی برخی کنشها را جز با اهداف نفوذیها نمیتوان توجیه کرد. تجزیه طلبان پیاده نظام و ستون پنجم دشمنان در داخل ایران هستند. مماشات با آنها دقیقا مشابه مماشات با خائنان در زمان جنگ است. نفوذیها معمولا چهرههایی آشنا و زبانی همدل و روشهای سخت پیچیده دارند. آنها به جدا کردن ملت مشغولاند و دستمایهی اصلیشان زبانها و لباسهای محلی است.
در لایههای درونی این شگردهای اطلاعاتی گزارههایی صورت بندی میشود که نشان از گستردگی و پیچیدگی برنامه دارد. مثلا نفوذیها ایران پرستان را عامل تجزیه ایران معرفی میکنند و ایران دوستی را تضعیف وحدت ملی. این گزاره که حتی از عقل سلیم نیز بهره ای نبرده، با شگردهای رسانه ای و عملیات روانی چنان مرسوم شده است که حتی توسط برخی افراد مدعی ایران دوستی هم تکرار می شود. عادی سازی و حتی ضروری جلوه دادن تجزیه ایران کار سازمانی نفوذی هاست.
۳ انحطاط علمی و نظری: وحدت ملی در ایران امری رومانتیک یا جعلی همچون صورت بندی های جبهه ملی ها یا ملی-مذهبی ها نیست. همچنین وحدت ملی ایرانی با ناسیونالیسم غربی یا عربی یا ترکی فهمیده نمی شود. وحدت ملی در ایران امری تاریخی و فرهنگی و اندیشه ای و بسیار پیچیده و رازآلود است و رابطه ای مستقیم با دانش زمانه دارد. هر چه دانش زمانه افول کند وحدت ملی ایرانی هم متزلزل خواهد شد چون افراد کم تری توان درک پیچیدگی های آن را نخواهند داشت. یکی از دلیل های عمده تضعیف وحدت ملی در ایران انحطاط دانشگاهها در چند دهه ی اخیر است.
یکی از دلیل های قوم گرایی دوری از دانش و روش های علمی است. برای تقویت وحدت ملی تقویت علمی جامعه ضروری است. نظریه های توجیه گر تجزیه در دیگ دانشگاه ها و مدارس با مواد اولیه آشفتگی روشی و جعل تاریخی پخته می شود. این آش زهرآلود در برخی مجله ها توزیع می شود و از زبان برخی سیاست پیشگان رسمیت می یابد و خبر می شود و به انتظاراتی فزاینده در ذهن های عوام تبدیل می شود.
گسترش بیمارگونه ی دانشگاه ها بی آنکه به سطح علمی و ضرورت آنها توجه شود میلیون ها مدرک به دست ناآشنا با علم و دانش تحویل جامعه داده است که گاه از الفبای رشته ی خود نیز اطلاع ندارند. هنوز تاریخ و ادبیات و علوم سیاسی در ایران رشته هایی علمی و جدی تلقی نمی شوند. هنوز مرز بین نظریه ی علمی و حل کردن جدول کلمات متقاطع روشن نیست. تا روزی که ایران به دوره ی درخشش علمی بازنگردد وحدت ملی فهمی درست و خردمندانه نخواهد شد.
تخریب وحدت ملی جبران پذیر نیست. در طول تاریخ آنچه ایران را از مهلکه ها نجات داده وحدت ملی بوده است، در این مقطع خاص تاریخی برخلاف سایر دوره ها وحدت ملی که اساس است تخریب می شود. بنابراین جبران این شکست تاریخی مقدور نخواهد بود. تخریب وحدت ملی آنجا به مهلکه تبدیل می شود که توسط فکرهای منحط توجیه می شود. توجیه تخریب وحدت ملی با بهانه هایی همچون مدرن بودن، خواست عمومی یا روندهای جهانی انحطاط به معنای واقعی است. ایرانیان ملتی هستند با روح واحد. وقتی این روح شرحه شرحه شود به سختی درمان می شود. روح پاره پاره ایرانیان مقدمه ی محو ایران از نقشه ی جهان است.