پیش از انقلاب و در سالهای نوجوانی بود که با مفهوم «امت» و عبارت «امت واحده» آشنا شدم. مفهومی دینی و اعتقادی که ورای مرزهای سیاسی، با پیوندی جهانی، معتقدان به یک آیین خاص را گردهم میآورد و آنان را زیر یک پرچم، هویتی واحد میبخشید. برای ما جوانان مذهبی، این معنا بسیار شورانگیز بود؛ بهویژه که در آن ایام که جهان، جهان ایدئولوژی و ایسمها و مکاتب سیاسی مبارز بود و چپ سیاسی و بهخصوص مارکسیسم، از شرق تا غرب بهعنوان اندیشه مبارزه با امپریالیسم، هواخواه بسیار داشت و شور میآفرید، برای ما، این مفهوم امت و امت واحده بدیلی بود در مقابل «انترناسیونال» مارکسیستها و جریانات چپ؛ بهخصوص که ما این معنا را بسیار قدیمیتر میدیدیم و معنای امت واحده را بسی ریشهدارتر از انترناسیونالی که مهرداد احمدی شیخانی آنها مدعی و مبدعش بودند. خلاصه اگر آنها انترناسیونال داشتند، ما هم امت واحده داشتیم. این گذشت تا انقلاب پیروز شد و ما مذهبیها زمام امور را به دست گرفتیم و حالا ما بودیم و این معنای دیرین امت که به آن افتخار میکردیم و عَلَم مبارزهای جهانی که ذیل مفهوم امت واحده برافراشته بودیم و آن را تبلیغ میکردیم و پیروانی قسمخورده هم داشت.
کنفرانس جنبشهای رهاییبخش را در تهران برگزار کردیم و از مبارزان فلیپینی تا سرخپوستان آمریکایی را گرد آوردیم و چه و چه. یادم هست حتی مرحوم محمد منتظری = چه پرشور در این راه جانفشانیها کرد و گذشت آنچه گذشت. گذشت یعنی اینکه وقتی مدتزمانی گذشت، کمکم این معنا که بالاخره ما یک کشور هستیم و در یک واحد سرزمینی مشخص زندگی میکنیم و نسبت به مردم همین سرزمین مسئولیتهایی داریم، واقعیتی شد که از آن معنای امت واحده فاصله بگیریم و به مرور مفهومی جدید به نام «امالقرای جهان اسلام» متولد شد که هدفگذاریاش با آن معنای امت واحده تفاوت داشت و اینکه اول باید اینجا را ساخت و اینجا را بهعنوان الگویی در جهان معرفی کرد که نمیشود اینجا آباد نباشد و بعد ادعای آبادانی جهانی داشت. از دل چنین تصوری، تصویر ایدئالی ساخته شد که اول از «ژاپن اسلامی» و بعد «چین اسلامی» و بعد «کره اسلامی» میگفت. اما داستان آنطورها هم نگذشت و یکجورهایی، هرازگاهی معنای امت و امت واحده دوبار سر برون میکرد و بسته به موقعیت، خود را به رخ میکشید و هنوز هم به رخ میکشد.
نمونه آخرش که میتوان گفت از دل همین مفهوم امت زاییده شده، بخشهایی از قانون عفاف و حجاب است که منتشر شده و از آن باخبریم؛ بهخصوص آنجا که گفته اتباع بیگانه هم میتوانند به شهروندان ایرانی تذکر حجاب بدهند و دستههایی برای امر به معروف راه بیندازند. یعنی یک عده که تابعیت کشوری دیگر را دارند و تحت قوانین و پرچم کشوری دیگر هستند، به آن زن ایرانی که زیر بیرق ایران است، تذکر دهند که باید حجاب را رعایت کنی و این میسر نیست مگر اینکه با دیدگاه امت و نه ملیت چنین قانونی نوشته شده باشد؛ اینکه همه ما یک امتیم و امت بر ملیت ارجحیت داشته باشد.
اینکه بعد از ۴۶ سال هنوز تکلیف ما با خودمان روشن نیست که آیا یک امتیم یا یک ملت، نکته عجیبی است و عجیبتر اینکه هر وقت لازم ببینیم، امت میشویم و آنجایی که نیاز داشته باشیم، ملت میشویم. هم مرزهای سیاسی را ارجح بدانیم و هم مرزهای سیاسی را بیاهمیت قلمداد کنیم. این دوگانگی و تعارض اینگونه نیست که فقط به نفع ما باشد که میتواند به ضررمان هم تمام شود. این نوعی بلاتکلیفی است و بلاتکلیفی بسیار مستعد آن است که تکثیر شود و گسترش یابد و مهمترین ضررش وقتی است که به جامعه عرضه شود. آن وقت است که جامعه با این بلاتکلیفی همراه نمیشود و در مقابل آن موضع میگیرد و مقاومت میکند و جامعه که با موضوعی همراه نشود، قطع و یقین، آن موضوع به سامان نمیرسد و نتیجه نخواهد داد.
مثالها و نمونههایش هم بسیار است و تکرارش ملالآور که درباره همین قانون و حجاب و عفاف هم از حالا معلوم است سرنوشتش چه خواهد شد. اما مهمتر از آن، ماجرای دیگری است؛ آنجا که دیگر کفگیر به ته دیگ خورده و به قول رئیسجمهور در آخرین گفتوگوی تلویزیونیاش، برای مثلا یک مورد ساخت مسکن گفت ما پول نداریم حقوق بازنشستگان را بدهیم و آنوقت از ساخت چند میلیون مسکن میپرسید؟ این گفته اتفاقا کلید ماجراست و منشأ بسیاری پرسشها که مثلا وقتی خانم بهروزآذر، معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده، میگوید «۲۷ دستگاه دولتی و حاکمیتی برای موضوع حجاب بودجه دریافت میکنند»، سؤال این میشود که خب نتیجهاش چه؟ آیا فایدهای هم داشته؟ یا اینکه نتیجه طوری بوده که به اتباع بیگانه هم مجوز داده شود تا آنها هم امر به معروف کنند و آنوقت آیا آنها هم قرار است بودجه بگیرند و اصلا وقتی به قول رئیسجمهور پول نداریم که حقوق بازنشستگان را بدهیم، چقدر از بودجه کشور دارد صرف جاهایی میشود که نتیجهاش معلوم نیست و آخرش چه؟ آخرش اینکه با این وضع که این همه دستگاهها که بودجه میگیرند و حاصلش این شده، بعد قرار است یارانه را حذف کنیم؟ خب قبول، یارانه را حذف کنیم، ولی آن پولی که از حذف یارانه ذخیره میشود، چگونه خرج خواهد شد؟ آیا قرار است همینجا در این قانون که مبنایش امت واحده بوده، خرج شود؟ خب اینها سؤال است و کلی سؤال دیگر که اگر جواب داده نشود و جوابش ایجاد رضایت نکند، همراهی اجتماعی را نخواهد داشت و گمان نمیکنم انتظار داشته باشیم که بیهمراهی جامعه بشود کشور را اداره کرد. میشود؟